محل تبلیغات شما

می‌رفتیم احیا، می‌نشستیم در صحن خنک امامزاده صالح، چشمی تر می‌کردیم و استغاثه‌ای و چشم امیدی به دست یاری خدایی که آن‌وقتها هنوز بود.استخوان سبک می‌کردیم به قول مادربزرگ.گریه می‌کردیم و استغفار می‌کردیم و به خدا و خودمان قول می‌دادیم کمتر گناه کنیم، و می‌دانستیم سر قولمان نمی‌مانیم.دلمان اما گرم بود به خدای مهربانی که همه‌ی بدی‌ها را مادرانه از یاد می‌برد و در سرنوشت سال بعدمان خوشی و برکت می‌نوشت. کجا گم شدند آن دل‌های ساده‌ی مومن؟آن خدای بخشنده کجا سفر کرد که برنگشت؟کدام واقعه رخ داد که زائران ساکت تاریکی شدیم، بی هیچ هراسی از بدترین فرداها؟روحمان کجا قطع نخاع شد که دیگر نه دلمان لرزید و نه صورتمان تر شد؟کدام توفان گلهای سرخ امید را از دلمان چید؟بعد از کدام جنون کشف کردیم زخمی که باشی کسی به کمکت نمی‌آید و خدا حتی اگر بیاید، نه به تو، که به زخمت کمک خواهد کرد؟ من دلم برایت تنگ شده خدا.بیا امشب برویم منِ آن‌وقتها را پیدا کنیم که از تو ناامید نشده بود، تویِ آن‌وقتها را پیدا کنیم که سرد و عبوس و ساکت نبودی.با هم بنشینیم به تماشای معاشقه‌ی گرمشان.حالش را داری یا نه؟چای دم کنم، بنشینیم در همین تاریکی از تنهایی حرف بزنیم؟یا همین عیسای مصلوب بمانم که زیرلب با درد زمزمه می‌کند ایلی، ایلی، لما سبقتنی؟ پدر، چرا تنهایم گذاشتی.آن‌وقتها یک جای دعا نوشته بود یا رفیق من لا رفیق له.بی رفیق نمانی خداخوشگله، بی رفیق نمانی.همیشه روی من حساب کن، حتی حالا که پاک از هم ناامید شده‌ایم. حمید سلیمى

قسمتی از نوشته های الیف شافاک

متن های حمید سلیمی

اشعار گلچین شده از سعدی

رفیق ,می‌کردیم ,آن‌وقتها ,خدا ,بی ,کدام ,می‌کردیم و ,بی رفیق ,رفیق نمانی ,کنیم که ,پیدا کنیم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدیریت خانواده استان کرمان staruaddedab سوپر امریکایی jahrmantgroupep شمس الشموس _ پایگاه امام رضا (علیه السلام) froncongcomwa مادر spirimmona سایبان , سایبان برقی , سایبان برقی مغازه , سایبان مغازه Betty's receptions